دیار قلم

دلنوشته های سید سروش غفاری

دلنوشته های سید سروش غفاری

دیار قلم

سید سروش غفاری
امیدوارم حس خوبی را منتقل کنم تا با لبخند خارج شوید و وقت شریفتان معطل نشود
نظر یادتون نره
www.telegram.me/diarghalam

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۲۸ ارديبهشت ۹۵ , ۱۶:۳۷
    کلان
  • ۹ ارديبهشت ۹۵ , ۱۳:۲۲
    سبزی
  • ۷ ارديبهشت ۹۵ , ۱۶:۰۰
    گرما
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

کانال تلگرام

بیکاری

اگر در عالم مستی، تو را پیمانه میخواهم
ملامت کن مرا ساقی، شپش در جیب خود دارم

 

من از پایان دانشگاه تا حالا همین بودم
حدودا هشت ساله، بعد دانشگاه بیکارم

 

پ.ن:پیرامون اتمام فرصت شغلی برای دهه شصتی ها

#سروش_غفاری


@diarghalam

شهید امر به معروف

جا مانده در آن روز ها بودی
در آینه تصویر تاری بود
پشت کمر چاقوی زنجانی
بر سینه ات یک زخم کاری بود

 

یک شال یزدی بر کف دستت
یک کفش قیصر گونه ی مشتی
در کوچه ها دنبال یک معنی
روی لبت اواز ها دشتی

 

یک قهوه خانه چای لب سوزش
بر روی لبهایت غزل میخواند
آن چشم های آبی تندت
بر یاد هر بیننده ای میماند
 
در کوچه های تنگ تو در تو
آن چشم هایت صحنه ای را دید
یک مشت مست بی شرافت را
آن دختری کز ترس مینالید

 

یک نعره ی مردانه سر دادی
ده مست با تیزی به دنبالت
چاقو کشیدی و رجز خواندی
افتاد مزدوری به چنگالت

 

یک شیر و یک لشکر به دنبالش
دختر میان کوچه ها گم شد
بعد از هجوم خیل کفتارا
یک شیر خونی سهم مردم شد

#سروش_غفاری
17/06/95

@diarghalam

پسند مردم

شعر هایی که جابه جا باشد
فعل هایش برو بیا باشد

 

نه همان دختری که تقوا داشت
دختر از جنس بی حیا باشد

 

آن پسر های مرد و محکم نه
پسر از نوع بی وفا باشد

 

پیش مردم فروش خواهد داشت
عشق هایی که در خفا باشد

 

#سروش_غفاری
10/06/94


@diarghalam

نامه های پنهانی

 

باز هم نامه های پنهانی
مینویسم سلام دختر نور
حالتان خوب خرم است آیا
دمتان باشد همچو هرم تنور
 
بعد از آن قصه ای که میدانید
پیش جمعم ولی کمی پکرم
شده ام خم ولی نمیداند
کسی از ماجرای این کمرم
 
راستی حال من بدان خوب است
نیست غم جز غم نبود شما
احتمالا اگر خدا طلبید
میروم شب به شب کمی به کما
 
این اواخر Del ام چه پر کار است
می فشارم پس از همین اثرم
حذف شد کل شعر بی معنیم
حذف شد این لغات بی ثمرم
#سروش_غفاری 

 @diarghalam

شاعر آواره

 

شاعر شد و با شعر هایش در به در شد
وقتی که اشعارش برایت بی ثمر شد

 

ژولیده و بی حال و لنگان راه میرفت
یعنی که از احوال خود هم بی خبر شد

 

کام از لب خونین لیلایش طلب کرد
سهمش ز لب هایت کمی خون جگر شد
 
زخم سنان و دشنه هم بر سینه اش بود
یعنی برای زخم هایت او سپر شد

 

با نا امیدی بر لبانش جمله ای داشت
معشوق زیبا روی من هم کور و کر شد


07/06/95
#سروش_غفاری

@diarghalam

اعجاز بوسه

از شهد لبت کام گرفتم که بمانی
تا خط بد عشق مرا خوب بخوانی

 

تا لب به لبت خورد زمینم به هوا رفت
گفتم گلم از حس عجیبم تو بدانی

 
06/06/95

 
#سروش_غفاری

 
@diarghalam

عشق میدیدم

 

حس کرده بودم در نگاهت عشق داری
یا لااقل در حرف هایت عشق داری
 
جا خوردم از قلبی که زیر پایت افتاد
با این لگد ها با قساوت عشق داری؟

 
06/06/95

 
#سروش_غفاری

 
@diarghalam

شاعر باید سیاسی نباشد

 

من از دشمن برای کشورم برجام میگیرم

و گاهی اندکی از روسیه من وام میگیرم

 

درسته هشت ملیون آدم بیکاره در کشور
من از چین جنس نا مرغوب و نافرجام میگیرم

 

تمام پتروشیمیها اگر تعطیل شد خوبه
شنیدم مشتری گفته که نفت خام میگیرم

 

شعارم میدهم یک روزه کار مشکلا حله
برای رای گیری های بعدی نام میگیرم

 

چه فرقی میکند شاعر نباید دولتی باشد
روم میخانه و از ساقیانم جام میگیرم

 

05/06/95

#سروش_غفاری

@diarghalam

کیک خام

فکر هایم کلام میخواهد
شعر هایم قوام میخواهد

 

پس چرا شعر نیم پز گویم
کی دلش کیک خام میخواهد؟

 

03/06/95


#سروش_غفاری


@diarghalam

هدهد بی پر

 

باز هم شب شد و من و گوشی
باز هم اضطراب و خاموشی
باز هم سر به مرز بی هوشی
گوشه ی چشم من کمی تر شد
منم آن هدهدی که بی پر شد

 

پشت این صفحه ی پر از اعجاز
تا سحر هر دو چشم هایم باز
در خیالم پریدن و پرواز
گوش هایم به هر صدا کر شد
منم آن هدهدی که بی پر شد

 

عشق را بی صدا بغل کردم
دین و دل را به پاش حل کردم
کام او را پر از عسل کردم
گاز زد چهره ام مکدر شد
منم آن هدهدی که بی پر شد

 

شعر خواندم به شعر ها خندید
گریه کردم به اشک ها خندید
درد دیدم به درد ها خندید
حیف عمری که پیش او سر شد
منم آن هدهدی که بی پر شد

 

02/06/95
#سروش_غفاری


@diarghalam